کاش ماری مرا نیش یزند

ساخت وبلاگ

امکانات وب

ننویسم می میرم.می فهمی؟! راه می افتم مثل دیوانه ها در شهر و هذیان بالا می آورم.  تو را لای کلمات پیچیده ام. ننویسم تو بی پناه می شوی و بیرون می افتی و باد تو را می برد. باد تو را می برد جای دور و من نفسم بند می آید. بله بله من ننویسم نفسم بند می آید.

+ نوشته شده در  سه شنبه یکم فروردین ۱۳۹۶ساعت 0:26  توسط بهناز  | 
کاش ماری مرا نیش یزند...
ما را در سایت کاش ماری مرا نیش یزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnaznevesht بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 4:58

من از فضا آمده بودم. از سیاره ای ناشناس! و هزاران سال نوری را بی وقفه پیموده بودم. هوای تو را داشتم که زمینی شدم. اما زمین تو تاریک بود و هوایش سرد! من لباس گرم برنداشته بودم، سردم شده و حالا دلم برای سیاره ی خودم تنگ شده! برای طلوع آفتاب، برای صبح های روشن ...

چرا هیچ ماری نیست که مرا نیش بزند....

+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم فروردین ۱۳۹۶ساعت 1:43  توسط بهناز  | 
کاش ماری مرا نیش یزند...
ما را در سایت کاش ماری مرا نیش یزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnaznevesht بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 4:58